چطور هیولا می شویم؟!

ساخت وبلاگ

به کسی "چطور معتاد شدی!؟" می گویند.طرف پاسخ "امان از رفیق بد" را داده و در دنباله آن "البته زغال خوب هم بی تاثیر نبود" را قید می کند.

"هیولا" داستان معتادین اینگونه را بیان می کند، زیرا شرافت مطروحه در جدیدترین سریال نمایش خانگی مهران مدیری فقط به دلیل حضور یک انسان درستکار در میان آدم های بدی که شرایط زندگی خوب دارند لکه دار می شود و لذا هرگز نمی توان در این باب گناهی را متوجه مردی که به دلیل عدم اجازه خوب بودن و خوب ماندن، چاره ای جز بد بودن ندارد، نمود.

"هیولا" دقیقا بدین دلیل دوست داشتنی شده که عموم بینندگان عزیز بیش از هر کس خود را در قالب "شرافتمند سابق" مشاهده نموده و در دل "منم اینجوری بودم" می گویند.

"هیولا" را خیلی از هیولاها دوست دارند، زیرا هیولای مدیری حق را به آن ها داده و ضمن بیان "غصه نخورید" به ایشان گوشزد "مگر چاره ای جز هیولا شدن داشتید؟" را می کند.

"هیولا" ماجرای "با یک گل بهار نمی شود" است و روی این حساب هیچ کس از تغییرات تدریجی مردی که جهت جلوگیری از رسوایی همرنگ جماعت شده است متعجب نمی گردد.

"هیولا" به مردی که هم در داخل و هم در خارج چهارچوب خانواده دچار عذاب وجدان ناشی از درستکاری و بی چیزی شده می اموزد که می تواند زندگی یک مرد شرافتمند!؟ را الگوی خود قرار داده و در عوض اینکه کاری کند که فقط خود و وجدانش از خویشتن متشکر باشند، زن و فرزند و مادر و دوست و همکار و رییس را کف زننده زندگی نمایشی خود مشاهده نماید.

قطعا "هیولا" هم مانند تمام سریال های نمایش خانگی و فیلم های سینمایی پایان خوش دارد و به بینندگان عزیز یادآور می گردد که اگر "هیولا" شوید و "هیولا" بمانید روزگار خوشی در انتظارتان نخواهد بود.

با این حال، مردمی که به تماشای سریال می نشینند ممکن است بدبینی مثل "ب.ز" شدن را کنار گذاشته و خود را خوش اقبالی همانند "م.خ" مشاهده نمایند.

لذا، متاسفانه "هیولا" از همان چیزی که اغلب قریب به اتفاق فیلمفارسی های جدید را آزار می دهد رنج می برد، یعنی در حالی که در تمام سریال، آدم های دارای رفتار بد نهایت لذت را برده و از دارا بودن همه آن چیزهایی که بینندگان عزیز در حسرت داشتنشان به سر می برند بر خود می بالند، قسمت آخر سریال با تغییر موضعی آشکار و مثال زدنی، به بیان شرح بدبختی و بیچارگی آدم های منحرف شده از راه راست اختصاص می یابد.

با این حساب است که خیلی از دوستداران سریال ضمن الگو گیری از قهرمان آن به تاسی از داستان زیر در فکر تغییر قسمت آخر(که کاملا باورنکردنی می نماید) می افتند:

مادری برای اینکه قرص بچه را به او بدهد، قرص را وارد هندوانه کرده و از بچه می خواهد که هندوانه را تا ته ته بخورد.

پس از تناول کل هندوانه شیرین، مادر، بچه را صدا زده و به او "تا ته ته خوردیش؟" می گوید. بچه با خوشحالی هرچه تمامتر "بله، اما هسته اش را دور انداختم" می گوید.

از این ها گذشته، ضعف عمده "هیولا" را باید در بدبینی کامل و کتمان وجود آدم های خوب جامعه دید، زیرا حتی "بینوایان" که کلا در باره آدم های اقشار پایین جامعه که چاره ای جز بدی ندارند حرف می زند در درون خود چهار تا آدم حسابی را جای داده تا شرایط تبدیل شدن ژانوالژان به موسیو مادلن را فراهم سازند.

در این باب توجه به جمله معروف تولستوی که "بدترین جملات این است: همه اینطورند" می تواند راهگشا بوده و خوانندگان محترم را متوجه گرداند که چرا "هیولا" با توسل به "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" نمی تواند الگوی خوبی برای یک خانواده ایرانی باشد!

منتشر شده در سایت الف

دلنبشته های تابناک...
ما را در سایت دلنبشته های تابناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6delnebeshtever15 بازدید : 137 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1398 ساعت: 13:26