دلنبشته های تابناک

ساخت وبلاگ
تا قبل از دیدن فیلم زیبای "ملاقات خصوصی" نمی دانستم زندانی ها، دست کم شماری از آن ها، حق بهره مندی از "ملاقات خصوصی" و خلوت گزینی با همسر قانونی خود را دارند!قطعا، آبروداری زن ایرانی مانع از این می شود که به دوستان و آشنایان و همسایه ها پیام زندانی بودن نیمه پیدا شده را مخابره نماید.از سوی دیگر، شرم و حیای بانوی هموطن مانع از این می شود که سر در گوش همسایه ها برده و با آن ها در باره شب خوبی که سپری کرده است سخن بگوید!فکرش را بکنید! 9 ماه است همسر زن را به محبس برده اند و در او آثار بارداری ظاهر می شود! آیا ممکن نیست در و همسایه طومار تهیه کرده و با جمع آوری امضا به نظر "زن" برسانند که دیگر اینجا جای او نیست و بهتر است بند و بساطش را در میان امثال خود بگستراند؟جالب این است که در حالی در کشور ما از این اتفاقات معمولی زیاد رقم می خورد که خیلی از ما مسیحی ها را مستحق سرزنش و شماتت می دانیم که چرا پیشینیان آن ها به حضرت مسیح شک برده و به بانویی که شوهر نکرده بچه دار شده بود، علیرغم اینکه او را به نیکی و پاکی می شناختند، تهمت ناروا بسته بودند! + نوشته شده در سه شنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 13:38 توسط محمد ماکویی  |  دلنبشته های تابناک...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنبشته های تابناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6delnebeshtever15 بازدید : 1 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1403 ساعت: 23:16

اخوی که به دنیا امد، اسمش را "فرهنگ" گذاشتند. داستان نام گذاری هم این طور بود که دایی جان به خانم والده پیشنهاد داده بودند: "اسمش را فرهنگ بگذارید تا انشاالله فرهیخته و با فرهنگ شود"با به دنیا آمدن "فرهنگ" حرف و حدیث ها شروع شد! نظر به اینکه پدر، شادروان، آدم مومنی بودند یکی از دوستان پشت سرشان اینطور صفحه گذاشته بودند: "اینم از شیخ ما! خدا بهش یه دختر داده! اونم اسمشو گذاشته فرنگ!"به زور به غیبت کننده حالی کردند که دختر نیست و پسر است و فرنگ نیست و فرهنگ است.عاقبت، کار "فرهنگ" به "فرنگ" رسید و در آنجا یک جفت کفش برای همسر من خرید و با واسطه برایمان فرستاد.واسطه آدرس پرسید و "فامیل؟" و با خنده گفت که می داند فامیل من و اخوی یکیست و فقط این را نمی داند که فامیل اخوی چیست!با گرفتن بسته، به فرهنگ زنگ زده و ماجرا را گفتم.خندید و گفت که در اینجا افراد همدیگر را به اسم کوچک می شناسند و کمتر کسی است که از نام خانوادگی دیگری با خبر باشد!ماجرا برایم جالب شد! در اینجا پدر و مادرها بسیار سعی می کنند برای فرزند اسم زیبا انتخاب کنند، بی آنکه متوجه باشند او در جامعه بیش از هر چیز با نام خانوادگی شناخته می شود!شاید همین است که راه بسیاری "فرهنگ ها" را به "فرنگ" کج می کند! در آنجا افراد به نام خودشان شناخته می شوند و همین که خوبی از خودشان باشد کافی است تا مسیر پیشرفت برایشان هموار شود.در سرزمین ما، متاسفانه، آدم ها به شدت به فامیل و نیاکان و اجداد و پیشینیان و خون وابسته هستند و بند ناف آن ها نه تنها تا زمان مرگ از مادر جدا نمی شود بلکه به شدت هر چه تمامتر به بابا و خانواده پدری و مادری و اجداد و نیاکان آن ها هم گره خورده است!خود من خوب به خاطر دارم که وقتی در عنفوان جوانی پدر را از دست د دلنبشته های تابناک...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنبشته های تابناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6delnebeshtever15 بازدید : 2 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1403 ساعت: 23:16

قرارداد کاری ندارم، حقوقم مشخص نیست و زمان پرداخت حقوق را هم نمی دانم! اگر در اوایل سال های کاری بودم می توانستم همه این ها را دال بر بی تجربگی دانسته و به خود نوید "درست می شود" را بدهم؛ اما در سال های نزدیک بازنشستگی انجام چنین اشتباهاتی را باید "مرگبار" و "فاجعه آمیز" به حساب آورد!"فاجعه" وقتی بیشتر به چشم می آید که مطلع باشید من حضوری چشمگیر در کلاس های ایزو داشته و معنی و مفهوم "بهبود مستمر" را با پوست و گوشت و استخوان درک کرده ام.درست است که "ایزو" بیشتر در محیط های کاری اداری و فعالیت های سازمانی خودی نشان می دهد، اما همه می توانند از اصول "ایزو" جهت خوب زندگی کردن و به دست آوردن کار خوب هم نهایت بهره را ببرند!به عنوان مثال؛ اگر شما در اولین جایی که کار را از آن آغاز کرده اید بی قرارداد کار کنید، باید به خودتان "این آخرینش است!" را قبولانده و بعد از آن در هیچ محل کاری بی قرارداد کار نکنید!البته؛ انصافا کار به این اسانی ها نیست و گاهی وقت ها کارفرماها، بدون آنکه چیزی را امضا کرده باشند، با یکدیگر توافق می کنند که کارگر و کارمندی که فقط با عقد قرارداد حاضر به قبول همکاری می شود را استخدام نکنند!از آنجا که کارفرماها بازار کار را بهتر شناخته و بیش از کارگران و کارمندان، در عین رقابت، با یکدیگر رفاقت دارند عکس این قضیه رخ نمی دهد و هرگز همه کارگران و کارمندان به توافق نانوشته "بدون عقد قرارداد استخدام نمی شویم!" نمی رسند!متاسفانه، عدم عقد قرارداد به مفهوم مشخص نبودن حقوق دریافتی، زمان پرداخت حقوق و شرایط کاری است و وقتی شما از اولین حق خود صرف نظر می کنید به رییس پیام "با بقیه حق و حقوق هم همینطور تا خواهم کرد!" را خواهید رسانید!شرکت در کلاس های مفید "ایزو"، در چنین موارد دلنبشته های تابناک...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنبشته های تابناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6delnebeshtever15 بازدید : 1 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1403 ساعت: 23:16

مثل همه پاسخ بعضی سوالات را نمی دانم.( اینشتن هم جواب همه پرسش ها را بلد نبود!) با این حال، شاید تفاوت عمده من با خیلی ها این باشد که خیلی سریع و فوری "نمی دانم" را بر زبان نیاورده و اجازه می خواهم کمی در باره پرسش فکر کرده و در مورد جواب احتمالی آن تحقیق و تفحص و پرس و جو نمایم.جدا از این مورد همیشه در تلاش بوده ام که کارم را خوب انجام دهم( ترجیح می دهم، به دلایلی، از "به نحو احسن" استفاده نکنم)این رویه را به دوستان و همکاران هم بارها و بارها سفارش کرده ام و هر بار با ابهام و سوال "اینجا که اجازه نمی دهند کار خوب کنیم!" مواجه شده ام تاکید کرده ام که برای از دست ندادن کار، امر فرموده شده را بر دیده منت نهند؛ اما در عین حال انجام کار درست را هم فرا بگیرند تا اگر خدای کرده روزی با کارفرمایی که کار خوب و درست می خواهد مواجه شوند فرصت طلایی در اختیار را به این آسانی از کف ندهند.ناگفته پیداست که بیشتر ماها در محیط های کاری کار می کنیم که در آن ها ازمان انجام خلاف های ریز و درشت خواسته می شود. من هرگز زیر بار انجام خلاف درشت نرفته ام و در مورد خلاف های ریز هم ترجیح داده ام، در مقایسه با دیگران، هم آن ها را دیرتر انجام دهم و هم با ادای "از نظر من درست نیست، اما چون شما می فرمایید انجامش می دهم" برای گوینده هزینه ایجاد کنم. به قول یکی از همکاران "هرگز زیر بار زور نرفته ام، الا اینکه زور، زور درست و حسابی بوده است" کوتاه سخن اینکه هرگز ادعای خوب بودن مدام در همه جاهایی که کار کرده ام را نداشته ام اما بطور جدی در تلاش این بوده ام که در میان تمامی کارگران و کارمندان و پرسنل مجبور به بد بودن چون نگینی بدرخشم و در عوض اینکه "آب که از سر گذشت..." را به دل راه دهم، "بهترین بدها" باشم! دلنبشته های تابناک...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنبشته های تابناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6delnebeshtever15 بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 12 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:44

11 اردیبهشت روز جهانی کارگر است. در این روز بسیاری از کارفرماها از تمامی کارگران خود، بصورت لسانی، تشکر کرده و "خدا حفظتان کند!" را از صمیم قلب بر زبان می آورند.در همین روز، تعدادی از کارفرماها از کارگران نمونه، خلاق، مطیع، حرف گوش کن، کاری، پر تلاش و دارای احساس مسئولیت و وجدان کاری با دادن لوح و جوایز نفیس نقدی قدردانی کرده و موجبات اینکه باقی کارگرها، در طول سال، چشم دیدن آن ها را نداشته باشند را فراهم می آورند!در روز 11 اردیبهشت شمار قلیلی از کارفرماها، که بیشتر آن ها را مدیران دولتی تشکیل می دهند، در برابر دیدگان نظاره گر رسانه های خواندنی و دیدنی و شنیدنی و، به ویژه، صدا و سیما بر دستان پر مهر و پر توان و پینه بسته کارگران بوسه می زنند تا مراتب تواضع خویش و بزرگی کارگران را به بهترین نحو ممکن "نمایش" دهند!متاسفانه، دستان پینه بسته کارگران، دیر زمانی است که ارج و قرب سابق را ندارد!در این رابطه؛ خوب به خاطر دارم که وقتی یکی از همکاران می خواست از پایان نامه خود دفاع کند از سایر همکاران خواست جمله و عبارتی را پیشنهاد کنند که وی را قادر سازد به بهترین نحو ممکن، ضمن تقدیم پایان نامه، از پدر و مادر گرامی تقدیر و تشکر به عمل آورد.او در ضمن درخواست از همکاران خواست که از به کار بردن کلمات و واژه هایی همانند "بوسه زدن بر دستان پینه بسته" خود داری نمایند!هر کسی پیشنهادی داد و من، نیمه شوخی و نیمه جدی، گفتم که بنویسد: "تقدیم به پدر و مادر عزیزم که ککشان هم نگزید تا من بزرگ شوم!"این روزها بسیاری کارگران دوست ندارند هیچ عزیز و دولتمردی بر دستان پینه بسته آن ها بوسه بزند. بسیاری از ایشان حتی خواهان این نیستند که لوح تقدیر و جایزه نقدی، جلو چشم همکاران و به ویژه وقتی می دانند مزیت چ دلنبشته های تابناک...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنبشته های تابناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6delnebeshtever15 بازدید : 10 تاريخ : چهارشنبه 12 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:44

پارکینگ اتومبیل یک جورهایی به خانه آدم می ماند؛ یعنی همانطور که واحد مسکونی، نقلی هم باشد، باید فضای اضافی برای نفس کشیدن داشته باشد تا ساکنین آن از فشار در و دیوارها فرار نکرده و سر به کوه و دشت و بیابان نزنند، پارکینگ اتومبیل هم باید بزرگ و جا دار باشد تا هم در مواقع اورژانسی امکان رسانیدن سهل مصدوم و مجروح و بیمار به مراکز درمانی وجود داشته باشد و هم در شرایطی که راننده، نظر به مشکلات عدیده و ندیده خانوادگی و مالی و کاری و ...، اعصاب رانندگی ندارد موجبات آسیب دیدگی ماشین را فراهم نیاورد!این روزها، متاسفانه، که جای پارک به راحتی پیدا نمی شود بسیاری از صاحبان اتومبیل ها به صورت بالا به قضیه نگاه نکرده و پس از اینکه در هنگام پارک، بخشی از مقابل پارکینگ یک واحد مسکونی را به اشغال خود در آوردند فقط از خود سوال "می تونه بیاد بیرون؟" را مطرح کرده و با گرفتن جواب مثبت، بی آنکه کوچکترین نگرانی بابت ضایع کردن حق دیگران داشته باشند اتومبیل را چند قفله و ضد سرقت کرده و دنبال کار اداری و راه انداختن کار دیگران، تفریح و سرگرمی و رسیدگی به دلمشغولی های غیر مجاز! می روند. + نوشته شده در سه شنبه یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 13:6 توسط محمد ماکویی  |  دلنبشته های تابناک...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنبشته های تابناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6delnebeshtever15 بازدید : 9 تاريخ : چهارشنبه 12 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:44

وسیله شخصی خود را در منزل ما جا گذاشته بود.خبرش که کردیم فرمان "با پیک بفرستید!" را صادر کرد.20 دقیقه ای با تلفن همراه کلنجار رفتیم و عاقبت هم موفق نشدیم برای ارسال محموله "اسنپ باکس" بی باکس را به حضور بطلبیم!ناچار از اسنپ معمولی کمک خواستیم و با قربان صدقه رفتن راننده و ارسال پیام "محموله بدون سرنشین می برید؟" و دشت پاسخ "خودشان باید تحویل بگیرند و ما از خودرو پیاده نمی شویم" موفق شدیم گمشده را به صاحب اصلی آن برسانیم!در این رابطه باید گفت که متاسفانه بیشتر ما ایرانی ها بر این گمانیم که مسبب اتفاقاتی که در یک جا، از خانه گرفته تا اداره و مدرسه و خودرو، می افتند صاحبان این "مکان ها" هستند و لذا این آن ها هستند که باید جوابگو بوده و تاوان اتفاق افتاده یا خسارت وارده را پس بدهند!این در حالی است که اگر از صمیم قلب باور کنیم "کسی که خربزه می خورد باید پای لرزش بنشیند" هم از تعداد خربزه خورها به میزان قابل ملاحظه ای کم خواهد شد و هم کمتر کسی بابت لرز، انگشت اتهام را به سوی کس یا چیزی، غیر از خربزه، دراز خواهد کرد! + نوشته شده در پنجشنبه سی ام فروردین ۱۴۰۳ ساعت 13:26 توسط محمد ماکویی  |  دلنبشته های تابناک...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنبشته های تابناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6delnebeshtever15 بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 21:52

در سایت "الف" چنین نوشته بود:آن‌طور که از شواهد و همچنین اظهارات وزیر کار برمی‌آید تصمیم دولت برای ارسال لایحه‌ای به مجلس مبنی بر اصلاح قانون کار و تعیین تکلیف دستمزد کارگران در مجلس و واگذاری این امر به قوه‌ مقننه جدی است تا با تغییرات ایجاد‌شده در مواد قانون‌کار، دیگر فرآیند تعیین دستمزد کارگران به‌صورت سه‌جانبه و با حضور نمایندگان جامعه‌کارگری، کارفرمایان و دولت صورت نپذیرد. مطلب را که خواندم یاد ماجراهایی افتادم که در اوایل و اواسط سال های کاری من اتفاق افتاده بود:در نخستین سال های کاری در دفتر تهران کار می کردم.آن موقع ها؛ دفتر اهواز به شدت از کمبود نیرو رنج می برد و به این مناسبت یکی از دوستان، شاغل در دفتر اهواز، که سمت بالایی هم داشت، به من پیشنهاد کرد که یکی دو روز اهواز آمده و عصای دستش گردم.از آنجا که کار زیاد فرسوده ام کرده بود و به شدت "مسافرت لازم" بودم "نه" نگفته و یکی دو روز در دفتر اهواز میهمانش شدم.نزدیکی های برگشت، "چقدر می گیری چند ماهی اینجا باشی؟" گفت و از آنجا که اصلا دوست نداشتم دور از خانواده باشم عددی گفتم که کاملا غیر قابل پذیرش باشد!در کمال تعجب، دفتر تهران با مبلغ درخواستی موافقت کرد و من مجاب شدم که چند ماهی با حقوق بالا در دفتر اهواز مشغول خدمت باشم!در اواسط سال های کاری یکی دو روز قم رفتم تا جای همکاری که به دلیل داشتن امتحان مجبور بود محل را، موقتا، ترک نماید را بگیرم!یکی دو روز سه روز و چهار روز شد و آقای همکار نیامد!دلخور شده و با دفتر تهران تماس گرفته و جویای چرایی ماجرا شدم!دفتر تهران، که کلا تغییر سیاست داده بود، پاسخ داد که با کارفرما هماهنگ کرده و قرار شده من بیشتر بمانم!با عصبانیت هر چه تمامتر فقط آنچه که شنیده بودم را، با یک علامت ت دلنبشته های تابناک...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنبشته های تابناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6delnebeshtever15 بازدید : 14 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 21:52

در سال های قبل از انقلاب بسیاری خانم ها بی حجاب بودند و خیلی از آقایان با کراوات در سر کار ظاهر می شدند.از آنجا که بی حجابی و بستن کراوات از نشانه های غربزدگی به حساب می آمد؛ اولیای امور بعد از انقلاب، هم با بستن کراوات مقابله کردند و هم خانم ها را ملزم نمودند با پوشش اسلامی در مجامع و محافل عمومی شرکت نمایند.سن و سال دارها خوب به خاطر دارند که به همان اندازه که آقایان به راحتی تن به باز کردن کراوات دادند، خانم ها به این راحتی ها زیر بار محجبه شدن، ولو به صورت نصف و نیمه، نرفتند!سوالی که در اینجا پیش می آید این بود که آیا نفوذ خاندان پهلوی روی خانم ها بیش از آقایان بود و به این دلیل توانسته بود آن ها را غربزده تر از اجناس موافق بار بیاورد!اتفاقات روی داده در سال انقلاب اثبات کننده چنین موضوعی نیست و بسیاری از مردم خوب به خاطر دارند که در تظاهرات و گرد همایی هایی که در سال 57 برگزار می شد خانم ها هم حضوری چشمگیر و موثر داشتند.پس دلیل تن دادن آقایان به باز کردن کراوات و مخالفت خانم ها، دست کم بسیاری از آن ها، با پوشش اسلامی به چیز دیگری بر می گشت: راحتی!کراوات، یک چیز شیک است و آدمی را آراسته تر نشان می دهد؛ اما بسیاری از کراواتی های درست و حسابی هم وقتی از محل کار یا عروسی یا میهمانی مجلل وارد خانه می شدند در اولین قدم کراوات را باز می کردند تا سر و گردن یک نفس درست و حسابی بکشد!در مورد حجاب دقیقا این قضیه روی می دهد و حتی افراد کاملا محجبه وقتی وارد حریم خصوصی خانه و خانواده می شوند در نخستین قدم حجاب را کنار می گذارند تا احساس راحتی بیشتری نمایند!با این حساب است که باید گفت نه مقوله "کراوات" کاملا به غرب ربط دارد و فقط غربزده ها کراواتی هستند و نه موضوع بی حجابی به طور مطل دلنبشته های تابناک...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنبشته های تابناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6delnebeshtever15 بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 21:52

برایم پیامکی با مضمون "از آنجا که منبعد در منطقه شما سرویس دهی با سیم مسی امکان پذیر نمی باشد لازم است در اسرع وقت به مخابرات منطقه مراجعه نمایید" آمده بود.معمولا اعتنایی به این پیامک ها نمی کنم، اما چون سومین بار بود که مراجعه حضوری من الزام آور تشخیص داده شده بود و از قدیم "تا سه نشه، بازی نشه!" را در خاطر مبارک داشتم، هراس قطع تلفن را به مخیله راه داده و عازم مخابرات منطقه شدم!در مخابرات منطقه، یک خانم با دلخوری تمام جوابگویم شد و برایم توضیح داد که اجباری در کار نیست و اگر دوست دارم از فیبر نوری بهره مند شوم می توانم پیه پرداخت 5 تا 7 میلیون تومان در اول کار و 80 تا 300 هزار تومان ماهانه را بر تن بمالم!واقعیت این است که اگر مشابه ماجرای فوق توسط اداره راه برایم اتفاق افتاده بود می توانستم ماجرا را با در نظر گرفتن "اداره راه باید هم از راه پیمایی ماها خوشش بیاید" هضم کنم؛ اما اینکه مخابرات در عوض اینکه بخواهد مردم را از ترددهای اضافی باز داشته و کاری کند که ان ها تا می توانند مشکلات خود را تلفنی حل کنند، خواستار مشاهده روی ماه ماها، از فاصله خیلی نزدیک، شود فقط می تواند نشانه این باشد که شرکت مخابرات هنوز در شناخت هدف خود خوب توجیه نشده است! غیر از این است!؟ + نوشته شده در سه شنبه چهاردهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 13:32 توسط محمد ماکویی  |  دلنبشته های تابناک...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنبشته های تابناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6delnebeshtever15 بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 21 فروردين 1403 ساعت: 14:23